قلعه تاناتوس |
Wednesday, May 28, 2003
● بازم دلم گرفته.باز ياد قديميا رو كردم.خيلي بچه بوديم.خيلي كوچيك بوديم.خيلي پاك بوديم و بودن.چي شد كه اين جوري شد؟ بابام هميشه در اين شرايط ميگه: بازم آروغهاي روشنفكرانه!فكر نان كن كه خربزه آب است.
........................................................................................نمي خوام فكر نان بكنم.زوره؟ Life is ours...we live it our way احمدعلی ساعت 9:00 PM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|