قلعه تاناتوس |
Friday, June 27, 2003
● چرا همه آدما اينقدر از تنهايي مي ترسن؟ذات آدم تنهاست، باطنش رو با تنهايي ساختن.پس چرا هركي احساس تنهايي ميكنه مطالب غمگين مينويسه؟ دل تنها، روح تنها،... .بابا يه ذره فكر كنيد كه اين تنهايي ميتونه لذت بخش باشه.قبول دارم كه قطعاً آدم رو رواني مي كنه، قبول دارم كه خيلي وقتها آدم رو خسته ميكنه، ولي آخه همين رواني شدن، ديوونه شدن، گاگول بازي درآوردن هم براي خودش عالمي داره.لذت داره.هيجان داره.انصافاً چند دفعه سعي كردين از اين تنهايي هاتون لذت ببرين؟
........................................................................................الان من تنهام، و خوشحالم كه مي تونم هر غلطي دلم بخواد بكنم.ميتونم باصداي بلند عرعر كنم،ميتونم داد بكشم،ميتونم به زمين و زمان فحش بدم.ميتونم 20 ساعت بخوابم، بدون اينكه كسي بهم بگه برو درس بخون.فلان كار رو بكن.به معناي كامل كلمه آزادم.راحتم.خونه بههم ريخته اس، خوب باشه.اينجوري دوست دارم... هر چند كاملاً قبول دارم كه با ملاكهاي انسانهاي عادي آدم قطعاً ديوونه ميشه، ولي خوب، هرچي ميشه بذار بشه، بگو كه فردا رو خوشه... احمدعلی ساعت 3:29 PM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|