قلعه تاناتوس



Sunday, June 29, 2003

اون قديما(دوره دبيرستان) كه جدي ورزش مي كردم، يكي از تمريناتمون خيلي مشكل ،ولي جالب و هيجان انگيز بود.به گروههاي سه نفره تقسيم مي‌شديم، بعد يكي مي‌رفت وسط، دستهاش رو مي‌گرفت پشت سرش،با گارد كاملاً باز.دو نفر ديگه از دو طرف با مشت و لگد مي‌زدنش.اون موقع فكر مي‌كردم اين فقط براي افزايش مقاومت بدن خوبه، ولي الان مي‌فهمم كه نه،بايد ياد مي‌گرفتيم كه در مقابل ضربات اينور و اون ور، گاردمون رو باز كنيم.با روي باز بريم جلوشون، و سعي كنيم كم نياريم.اين به معني تسليم شدن نيست.چون همون استاد يه دفعه كه منو ديد آروم ضربه مي‌زنم، برگشت بهم گفت :"فلاني، وقتي كسي رو مي‌زني، بايد به قصد كشت بزني!".البته متوجه هستين كه منظورش چي بود.يعني نبايد الكي الكي كم بياري.يادش بخير، آدم فهميده‌اي بود...
حالا من الان آرزو دارم يه ذره از جرئت اون موقع رو داشتم.گاردمو باز كنم، هركي مي‌خواد بياد بزنه،بزنه.نه اينكه اين طوري سرمو كردم تو لاك بيخيالي(ظاهري).بعد منم كه خواستم بزنم، به قصد كشت بزنم.مثل Fight Club...



   
0 حرف
........................................................................................

Home