قلعه تاناتوس



Sunday, June 29, 2003

اول يكي ،بعد دوتا، حالا هم چار تا.سخته آدم نابودي مغزش رو جلو چشمش ببينه.خيلي سخته.خرفت ميشي، گاگول ميشي، نابود ميشي...
گور باباي روزگار.

اينو نبايد مي‌نوشتم، ولي دلم پره خوب، چي كار كنم.شايد بعداً پاكش كنم...



   
0 حرف
........................................................................................

Home