قلعه تاناتوس |
Thursday, June 19, 2003
● خفته اند اين مهربان همسايگانم شاد در بستر
........................................................................................صبح از من مانده بر جا مشت خاكستر مانده بر جا، مشت خاكستر * * * * * ** * * * آيا هيج سر بر ميكنند از خواب مهربان همسايگانم از پي امداد؟ ** * * ** * * * ** سوزدم اين آتش بيدادگر بنياد ميكنم فرياد،اي فرياد، اي فرياد... -آقا من اينو خيلي قشنگ ميخونم.(البته تعريف از خود نباشه!) چون دقيقاً الان حس ميكنم اخوان اون موقع چه حسي داشته. من به هر سو ميدوم گريان، از اين بيداد ميكنم فرياد اي فرياد اي فرياد... احمدعلی ساعت 12:40 AM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|