قلعه تاناتوس



Monday, June 09, 2003

ديروز از شر يكي ديگه از اين درساي عمومي كثافت راحت شدم.معارف 2 هم رفت به جهنم.يه مشت مزخرفات.ديروز صبح قيافم ديدني بود، اين كتاب مسخره دستم بود، راه مي‌رفتم و مرتب فحش مي‌دادم.عمه دينا مي‌گفت مثل يه آباداني شدي كه دست و پاش رو بستن و براش نوار بندري گذاشتن.خودم فكر كردم شبيه يه كرد شدم كه شلوار استرچ پاش كردن!!!
يكي نيست به اين احمقا بگه آخه بابا، فلان دانشمند آمريكايي كه نظريه فلان داده، n سال روش فكر كرده، زحمت كشيده.اونقت شما جوجه ها مي‌خواهين با 3 خط ردش كنين؟ حماقت تا چه حد آخه؟
راستي يه چيز جالب توي اين كتابه بود.براي ولي فقيه يه محدوديتي قائل شده بود : "اين امكان كه فقيه جامع الشرايط همسر كسي را طلاق بدهد يا مال او را بخرد يا بفروشد براي او اثبات نميشود". تازه الان اثبات نمي‌شود.بعدش چي؟
بارها گفته ام و بار دگر مي‌گويم، اگه دست من بود اين مركز معارف كثافت رو خراب مي‌كردم، جاش بوفه يا هرچيز مفيد ديگه اي مي‌ساختم(حتي سالن رقص!)
زوربا ي يوناني هروقت يه كشيش مي‌بينه، آروم ميگه :" اي پدران روحاني! لعنت همه شما بر من باد!" حالا لعنت همه شما بر من باد.



   
0 حرف
........................................................................................

Home