قلعه تاناتوس



Tuesday, June 17, 2003

ديگه واقعاً حالي برام نمونده.از اين طرف اين امتحانهاي لعنتي، كه از اول ترم به شدت دودرشون كرده بودم، از اون طرف شروع دوباره اين سيكل معيوب، بي خبر بودن از رفقا، بي معرفتي رفقاو... .
امشب خوشبختانه فعلاً همه جا آرومه.ساعت 1 نصفه شب بايد برم فرودگاه دنبال مامان اينا (با خواهر كوچولو!) . اميدوارم شلوغ پلوغ نشه.
نكته جالب اينه كه مامان جونم ترجيح دادن به جاي خونه بنده ، تشريف ببرن هتل لاله(در دو قدمي ما).البته به خاطر كاره.ولي بالاخره ماهم دل داريم، نه؟
شكرت...



   
0 حرف
........................................................................................

Home