قلعه تاناتوس |
Wednesday, June 25, 2003
● اين قضيه برام فراموش نشدنيه.چند ماه پيش بود كه يه دفعه يه بيتي چند روز افتاد تو دهنم:
........................................................................................ديريست كه دلدار پيامي نفرستاد    ننوشت سلامي و كلامي نفرستاد خدا شاهده اصلاً اون روزا اينو جايي نشنيدهبودم.يعني هيچ دليلي نداشت كه يه دفعه اين بياد تو ذهنم.هرجا ميرفتم ، هر چي ميگفتم اين بيت هم كنارش بود. يه شب كه اوضاعم خيلي دپ بود، كيارش زنگ زد خونه: فلاني،اسمت براي مكه در اومده... واقعاً داشتم بال در ميآوردم.پيام يعني همين ديگه.از اين باحالتر؟نوكرتم به خدا ،خدا جون... احمدعلی ساعت 9:39 PM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|