قلعه تاناتوس



Tuesday, June 17, 2003

درويش را نباشد برگ سراي سلطان    ‌ماييم و كهنه دلقي كاتش در آن توان زد
قد خميده ما سهلت نمايد اما    بر چشم دشمنان تير از اين كمان توان زد

آخ، اگه بدونين امروز چه حالي كردم با اين.صد دفعه از اول تا آخر خوندم.خودم يكي از معدود مواردي بود كه از صداي خودم خوشم ميومد! راهي بزن كه آهي بر ساز آن توان زد...



   
0 حرف
........................................................................................

Home