قلعه تاناتوس |
Sunday, June 29, 2003
● خيلي وقت بود مي خواستم بگم كه:
........................................................................................شهر خاليست ز عشاق بود كز طرفي    مردي از خويش برون آيد و كاري بكند يه موقعي فكر ميكردم اين مرده قطعاً خودمم.ولي فعلاً از خويش بيرون اومدن خودش يه مشكل اساسيه، كاري كردن كه ديگه... احمدعلی ساعت 8:02 PM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|