قلعه تاناتوس |
Monday, July 07, 2003
● خوش ان ساعت كه يار از در درايو
........................................................................................شو هجرون و روز غم سرايو ... يادته , همه داشتيم اشك مي ريختيم. حتي بابا, حتي دايي. سخت بود, خيلي.خيلي. نمي دونم . يه دفعه شروع كردم به خوندن.فقط اينجوري تونستم حفظ ظاهر كنم. خودت كمكش كن.خوب؟ ... احمدعلی ساعت 1:06 PM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|