قلعه تاناتوس



Monday, July 14, 2003

يكي از تفريحاتي كه خيلي مورد علاقه منه، مبارزه با آدماييه كه از من چيزي نمي‌دونن، ولي من از اونا خيلي چيزا مي‌دونم.سركار گذاشتنشون هم جالبه.يه كل كل اساسي.حالا يا خشونت آميز، يا مثل دو تا جنتلمن.
امروز بعد از مدتها يه موقعيت عالي برام جور شد.خوب خودمو تست كردم.
يه آدم اطلاعاتي، كه فكر مي‌كرد خيلي زرنگه، و فكر مي‌كرد من نميشناسمش.هي يه دستي زد.هي خواست كلك آخوندي بزنه.آقا مارو ميگي، خودمونو زديم به خط جناح راست.بلايي سرش آوردم كه تا عمر داره فراموش نكنه.رذالتم امروز، نه امشب، گل كرده بود.
يكي نيست بگه آخه من چيكاره بيدم كه مي‌خواي حرف بكشي ازم؟! طفلك فكر مي‌كنه من كه هر روز تو دانشگاه پلاسم، لابد دارم كار سياسي مياسي مي‌كنم!



   
0 حرف
........................................................................................

Home