قلعه تاناتوس |
Sunday, July 20, 2003
● من يه چيزو ميدونم، خوب هم ميدونم:
........................................................................................اوني كه اون بالا نشسته، بزرگتر از اين حرفاست كه سر اين مزخرفات به آدما گير بده.يعني اصلاً يه نكته مثبتش اينه كه اصلاً آدم نيست.از اين دريچه كوچيك مسخره ما بهشون نگاه نميكنه. همين خودتون رو در نظر بگيرين كه جلوي صفحه مونيتور نشستين.شما خدايين، اون پنجره هايي هم كه دارن الكي وول ميخورن آدمان.اونا نسبت به هم يه ديدي دارن، بعضيهاشون به هم حسودي ميكنن، به resourceهاي هم حمله ميكنن، الكي روي همو ميپوشوننو... ولي شما از يه موضع كاملاً بالاتر داريد ميبينيد اونا رو.وقتي دعوا ميكنن ، از هم جداشون ميكنيد.گاهي وقتا هم يكي رو Drag ميكنيد ميندازيد روي اون يكي، يكي رو ميبنديد(ميكشيد) يكي ديگه به دنيا مياد و... ولي همه اينكار هارو دارين با يه پوزخند جالب انجام ميدين.موضع كاملاً بالاتره.اصلاً اون پنجرهها نميتونن بفهمن.بدبختا... خوب، اين شد خدا.سؤال بعدي؟ احمدعلی ساعت 1:09 AM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|