قلعه تاناتوس |
Saturday, August 09, 2003
● رفتم بالا خداحافظي کنم.آخر کار بهم گفت:
........................................................................................؛دعا کن خدا منو زورتر ببره... سرم داشت گيج ميرفت.فقط موفق شدم براي حفظ ظاهر يه لبخند بزنم... اي خدا...چرا اينجوري ميکني آخه؟ کجاي اين عدله؟ احمدعلی ساعت 1:12 PM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|