قلعه تاناتوس



Monday, October 06, 2003

-این دوونه اس.
-بابا این پسره مخش عیب داره!
-تو اون بخش مزخرف روح منی که حالم از دیدنت به هم میخوره.
-تو چرا اومدی اینجا؟

اینا عین جمله های یه عده اس که بعد از ده دقیقه صحبت ملایم بنده بهم تحویل دادن.رییس بهشون گفت شماها همتون یه بخشی از خودتون رو تو وجود احمدعلی می بینین، واسه همین اینقدر شاکی شدین!
خلاصه که خیلی کیف کردم.یه ساعت تمام ور زدم.قدرت نمایی کردم.ملتو خل و چل کردم.

برای من چه لذتی بالاتر از این؟ مخصوصاً تو این اوضاع و احوال! همشون دیوونه شده بودن از دستم.

جای همه خالی...



   
0 حرف
........................................................................................

Home