قلعه تاناتوس



Wednesday, October 22, 2003

جالب بود.تئوری خودم، نظریه خودم، تحلیل خودم، و حرف کوبنده اون.
خود من میگفتم که مشکل انسان مدرن اینه که ناتوانایی خودش رو باور نمی کنه.خودم می گفتم که این موجود فکر می کنه باید به همه جا برسه، و چون نمی تونه دیوونه میشه.خودم...
بعد اون برگشت گفت که تو تا قبول نکنی یکی مثل بقیه هستی، تا قبول نکنی که نمی تونی در همه زمینه ها بهترین باشی، خوب نمیشی.
گفت درستت می کنم.
و مامان که یک کمی از نگرانیش کم شد.

شکر...
من از فردا باید بشینم بت بشکنم.بت خودم رو..باید غرورم رو له کنم..نابود کنم...بعد هم براش گریه کنم...
این یعنی دردسر اساسی.یعنی اعصاب قاطی پاطی برای یه مدت طولانی...ولی اون گفت که به درد سرش می ارزه.یعنی چاره دیگه ای ندارم.

حاضر...اماده...آتش!



   
0 حرف
........................................................................................

Home