قلعه تاناتوس



Tuesday, September 07, 2004

از وبلاگ درای:

"تيغ جراحی می دانی چه تيز است؟

زود با آن آشنا شدم. به گمانم سال اول راهنمايی بودم. سر آزمايشگاه تشريح که يک فعاليت فوق برنامه زيست شناسی بود. فعاليت خوبی بود.

معلممان گفتند يک قلب تهيه کنيد.

از مادرم پرسيدم از كجا بياورم؟

مادرم گفتند: "مردم کوچه‌بازار بهش ميگن دل. برو فروشگاه سر کوچه يکی بگير."

سر آزمايشگاه از روی يک سری تابلوی نقاشی شده برايمان توضيح دادند كه بطن راست و چپ چيست و نيز کارکرد دهليزها. توضيح دادند که سرخرگ و سياهرگ و مويرگ چه می‌کنند و نقش آئورت را تبيين کردند و سيستم‌های قلب و ....

بعد معلممان گفت حالا با تيغ جراحی قلب را باز كنيد تا ببينيد درون آن چگونه است...

او به ما گفت قلب را بررسی كنيد. بلد نبوديم اما. کودک بوديم. شروع كرديم ولي. بی محابا.



تا معلم به پای ميز من برسد‏٬ كارم تمام شده بود.

ميدانی آخر... تيغ جراحی تيز بود. راحت می‌بريد. همين كه تيغ را ميگذاشتی روی دهليز٬ تا ته بطن را كاويده بودي. آئورت را كه ميخواستی وابرسي٬ قلب دو نيم شده بود... تيغ جراحی تيز بود آخر... از دهليز تا بطن راهی نبود. مخصوصا برای يک کودک ناشی که يک تيغ تيز جراحی دستش باشد!

تا معلم به پای ميز من برسد‏٬ كارم تمام شده بود.

وقتی رسيد بهت زده شد. با خنده گفت :" چيكار كردی با اين؟ اينكه چيزی ازش نمونده.. فکر نميکنم اين ديگه به درد بخوره..."

راست ميگفت. ديگر هيچ كدام از اجزاءش قابل تشخيص نبود. پاره پاره كرده بودمش! ديگر به يک تکه گوشت چرخ‌کرده شبيه‌تر بود تا قلب.

معلممان با خنده گفت: "اين چيزی كه من ميبينم٬ فقط به درد كباب كردن ميخوره!"

نگريستمش. راست می‌گفت البته.



كبابش كرديم."




   
0 حرف
........................................................................................

Home