قلعه تاناتوس



Sunday, February 20, 2005

خوب...من این روزا ساری هستم. گاهی سری می زنم به این مراسم سنتی این ناحیه. هم توی شهر و هم دهات اطراف.

انتظار داشتم که مراسم روستا ها صاف و ساده تر و بی ریا تر از شهر باشه. نسبتاً همین طور هم هست (هرچند متاسفانه بسیج توی روستاها خیلی نفوذ داره). این ورا رسمه که توی روستا، همه خونواده ها ظهر این دو روز به اندازه وسعشون غذا درست می کنن(که انصافاً خوشمزه است)، و خیلی از خونواده ها ظهر تاسوعا و عاشورا میرن به دهات برای تفریح. این هم یه چشمه از فرهنگ خوش و خرم این مردمه.

اما غرض از همه این حرفا...اینه که من به این نتیجه رسیدم که اگه به مراسم عزاداری مردم ایران به چشم یه رسم یا فرهنگ سنتی نگاه کنیم (کاملاً در سطح یه جور رقص محلی مثلاً)، خیلی قشنگ میتونه باشه.خیلی جذاب. خیلی متنوع.

ولی امان از وقتی که پای این خواننده های مزخرف میاد وسط...به خصوص این جوونهای انکر الاصوات...انواع تهمت و دروغ و کفر فوران می کنه...و اون حس پست قبلی...

من می دونم. قبل از انقلاب، تو این مراسم شریعتی ها بودن، مطهری ها، بازرگان ها و طالقانی ها بودن. حالا چی؟ کسانی که سرشون به تنشون می ارزه هم خودشونو محدود کردن به محیط دانشگاه و حرفهای حسابی...نه چیزی که به درد من بخوره.

از نظر من شرکت تو این مراسم اشتباهه (مراسم عمومی منظورمه، نه خصوصی ها)، هرچند گاهی می ارزه تماشا کنی!



   
0 حرف
........................................................................................

Home