قلعه تاناتوس |
Saturday, September 10, 2005
● تراژدی:
........................................................................................بگفتا که این بر من از من رسید زمانه به دست تو دادم کلید کنون گر تو در آب ماهی شوی و یا چون شب اندر سیاهی شوی وگر چون ستاره شوی بر سپهر ببری ز روی زمین پاک مهر بخواهد هم از تو پدر کین من چو بیند که خشت است بالین من از این نامداران و گردن کشان کسی هم برد سوی رستم نشان که سهراب کشته است و افکنده خوار همی خواست کردن تو را خواستار غم. چو بشنید رستم سرش خیره گشت جهان پیش چشم اندرش تیره گشت ... احمدعلی ساعت 8:48 PM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|