قلعه تاناتوس



Friday, January 25, 2008

یه روش جالب فکر کردن در مورد پدیده های انسانی، استفاده کردن از مفهوم تعادل تو اقتصاده. مثلاً معلومه که تو یک بازار آزاد، قیمت حاصل تعادل عرضه و تقاضاست، یا حتی پشت سر یه وضع نابسامان اقتصادی خیلی وقتها میشه یه تعادل سیاسی رو دید. این قصه مفصله و من هم اصلاً اقتصاد دان نیستم.

حالا چی میخوام بگم...اینکه وقتی یه پدیده اجتماعی رو می بینی، مثلاً یه الگوی رفتاری خاص بین دو نفر یا توی یک گروه، میتونی پشت سرش بعضی تعادل ها رو پیدا کنی. گاهی یک فرهنگ گروهی ممکنه حتی مشخصه هایی داشته باشه که از نظر جامعه بزرگتر مذموم دونسته میشن، ولی این فرهنگ داخل اون گروه چیز هایی مثل عزّت نفس افراد، ساختار قدرت، حریم خصوصی، لذت زندگی و غیره رو به تعادلی رسونده که سیستم پایدار شده و اکثر اعضای گروه از این وضع راضین (که خود این باز یک تعادله). تو این شرایط هرچقدر هم که این فرهنگ یا الگوی رفتاری با الگوی جامعه بزرگتر ناسازگار باشه، به نظر من تا وقتی که ضربه ای به آزادی های فردی افراد خارج از گروه نزنه حفظش مفید و مجازه.

این ایده خیلی توی ذهنم خامه، کلاً بر مبنای یه سری مشاهده پراکنده اس. اصلاً نمی دونم که متغیرهایی که به تعادل می رسند چی می تونن باشن و نتیجه چی میشه. یه دلیلش اینه که مطالعه من تو حوزه جامعه شناسی و فرهنگ زیر صفره، هرچی خوندم روان کاوی بوده و روان کاوی. نمی دونم حتی که این approach استفاده میشه تو تحلیل های جدی یا نه.

اگه از شما کسی چیزی تو این مایه ها دیده خوشحال میشم یه سوتی بزنه. بد نیست یه سوئیچی بکنیم اون ور.



   
0 حرف
........................................................................................

Home