قلعه تاناتوس



Friday, January 04, 2008

یه چیزای خوبی فروید نوشته در مورد فرایند شکل گیری وجدان، به خصوص تو کتاب Civilization and Its Discontents. بحث قشنگیه کلاً، مثلاً صحبت کرده در مورد اینکه چرا آدمهای پرهیزکار نیروی سرزنش کننده قوی تری تو ذهنشون دارن (من موقع خوندن این بخش های کتاب فقط یاد مناجات مسجد کوفه امام علی و دعاهای صحیفه بودم. به هر حال این بزرگان رو هم نباید از حوزه تحلیل خارج کرد)

حالا کار ندارم...خواستم بگم این "آدم خوب بودن" یکی از بدیهای اساسیش هم اینه که "نفس لوّامه" آدم رو شدیداً تقویت می کنه. تو می مونی (آدمی که خیلی اهل مراعات حال دیگرانه) و یه Super Ego قوی و بددهن که واسه یه اشتباه کوچیک می گیردت زیر شلّاق. بیخود و بی جهت، به خاطر هیچی. مثلاً به خاطر اینکه خیال می کنی ذهن عزیزی از تو مکدّر شده.

این وجدان قوی یه بلای بزرگ دیگه هم سر آدم میاره، اونم اینه که کانال divert ذهنت رو می بنده. نمی تونی مث خیلی های دیگه بگی "به چپم" و تموم. مسیر بسته اس!

وقتی از بچگی خیلی می ترسیدی از خشم خودت و هی می خوردیش، عملاً داشتی این وجدان لعنتی رو تقویت می کردی که بعداً بهت بگن "آدم خوب". جالب نیست؟



   
1 حرف
........................................................................................

Home