قلعه تاناتوس |
Tuesday, November 18, 2003
● مار تو آستین پرورش دادن، و فهمیدن اینکه تا حالا این کارو می کردی، سخته...
........................................................................................امروز خیلی جلوی خودم رو گرفتم که نکوبم توی دهن این بچه...بچه اس آخه.گناه داره. آخه بابا جون، من تو رو بزرگ کردم.یادت نمیاد پارسال همین موقع چه چیزایی بهت یاد می دادم؟ حالا واسه ما آدم شدی تو روی من وامیستی؟ لا اله الا الله... الان تقریباً می دونم اون موقعی که بچه بودم و تو روی بابام وامیستادم، چه حسی داشته...البته مال من خیلی خفیفتره، ولی همین هم عصبانیم می کنه. اصلاً یه اصل کلی اینه که آدم نباید به بچه رو بده.والسلام. احمدعلی ساعت 8:25 PM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|