قلعه تاناتوس



Wednesday, March 31, 2004

بند دوم مرغ سحر.با همان آهنگ بخوانيدش:
عمر حقيقت به سر شد
عهد و وفا بي‌ثمر شد
ناله عاشق، ناز معشوق
هر دو دروغ و بي‌اثر شد
راستي و مهر و محبت بهانه شد
قول و شرافت همگي از ميانه شد
واز پي دزدي ،وطن و دين بهانه شد
ديده تر كن
*****
ظلم مالك،جور ارباب
زارع از غم، گشته بي‌تاب
ساغر اغنيا پر مي ناب
جام ما پر ز خون جگر شد
*****
اي دل تنگ، ناله سر كن
واز قوي دستان حذر كن
ساغي گلچهره بده آب آتشين
نغمه دلكش بزن اي يار دلنشين
ناله برار از قفس اي بلبل حزين
كز غم تو،سينه من
پر شرر شد

ولي اصل قضيه همان اوليست:
نوبهار است،گل به بار است، ابر چشمم،ژاله بار است
اين قفس چون دلم تنگ و تار است
...



   
0 حرف
........................................................................................

Home