قلعه تاناتوس



Monday, March 01, 2004

سه پرده از يک نمايشنامه.

پرده اول
زمان: ازل
مکان: من چه مي‌دونم! شايد دوروبر بهشت.
ديالوگ:
« و چون پروردگارت به فرشتگان گفت من گمارنده جانشيني در زمينم.گفتند آيا کسي را در آن مي گماري که در آن فساد مي‌کند و خونها مي‌ريزد، حال آنکه ما شاکرانه تو را نيايش مي‌کنيم و تو را به پاکي ياد مي‌کنيم.
فرمود: من چيزي مي‌دانم که شما نمي‌دانيد

پرده دوم
زمان: عصر عاشورا
مکان: همون جاي قبلي.
فرشته‌ها سرشون رو انداختن پايين.روشون نميشه به خدا نگاه کنن.
تازه فهميدن اون چيزي که خدا مي‌دونست و اونا نمي‌دونستن چي بود.

پرده سوم
زمان: همين الان
مکان: خونه، دانشگاه، هر جاي ديگه
ما هنوز هم نفهميديم اون چيز چي بود...

...و اين نمايش ادامه دارد...



   
0 حرف
........................................................................................

Home