قلعه تاناتوس



Sunday, May 02, 2004

دورها آوایی است، که مرا می خواند...

باورتون میشه، سر نماز یکی اومده بود تو کله من، هی می گفت وقتشه، توهم باید بمیری.باید بیای.

باور کن تو این هیر و ویر حوصله مردن ندارم!



   
0 حرف
........................................................................................

Home