قلعه تاناتوس |
Sunday, May 02, 2004
● دورها آوایی است، که مرا می خواند...
........................................................................................باورتون میشه، سر نماز یکی اومده بود تو کله من، هی می گفت وقتشه، توهم باید بمیری.باید بیای. باور کن تو این هیر و ویر حوصله مردن ندارم! احمدعلی ساعت 11:12 PM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|