قلعه تاناتوس |
Wednesday, June 02, 2004
● سر خود را مزن اینگونه به سنگ
........................................................................................دل دیوانه تنها، دل تنگ منشین در پس این بهت گران مدران جامه جان را، مدران مکن ای خسته، دراین بغض درنگ دل دیوانه تنها دل تنگ ******* پیش این سنگدلان قدر دل و سنگ یکیست قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکیست دیدی آن را که تو حواندی به جهان یار ترین چه دل آزار ترین شد، چه دل آزار ترین نه همین سردی و بیگانگی از حد گذراند؟ نه همین در غمت اینگونه نشاند؟ با تو چو دشمن دارد سر جنگ دل دیوانه تنها دل تنگ ******* ناله از درد مکن آتشی را که در آن زیسته ای سرد مکن با غمش باز بمان سرخرو باش از این عشق و سرافراز بمان راه عشق است که همواره شود از خون رنگ دل دیوانه تنها، دل تنگ ... احمدعلی ساعت 9:25 PM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|