قلعه تاناتوس



Wednesday, June 02, 2004

سر خود را مزن اینگونه به سنگ
دل دیوانه تنها، دل تنگ
منشین در پس این بهت گران
مدران جامه جان را، مدران
مکن ای خسته، دراین بغض درنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
*******
پیش این سنگدلان قدر دل و سنگ یکیست
قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکیست
دیدی آن را که تو حواندی به جهان یار ترین
چه دل آزار ترین شد، چه دل آزار ترین
نه همین سردی و بیگانگی از حد گذراند؟
نه همین در غمت اینگونه نشاند؟
با تو چو دشمن دارد سر جنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
*******
ناله از درد مکن
آتشی را که در آن زیسته ای سرد مکن
با غمش باز بمان
سرخرو باش از این عشق و سرافراز بمان
راه عشق است که همواره شود از خون رنگ
دل دیوانه تنها، دل تنگ
...




   
0 حرف
........................................................................................

Home