قلعه تاناتوس |
Friday, June 11, 2004
● صدای زخم
........................................................................................تو طاقت پروانه را خواهی سرود، اما شمع، زیرکانه تر می میرد گریستن جرم نیست، آدمی همواره در مصیبت آزاد است وقتی که دی ماه، وقتی که باز دی ماه کنار سرفه می آید نه این سینه، هر آوازی که آواز، صدای زخم، صدای زخم است. دریغا! همین که بوی ریحان آمد گریبان چراغ را می گیرند: که تو ای سوسو! چرا آن شب فتیله ات لرزید؟ بگذریم! این جاست که به باد می اندیشم: یک صندلی در سرسرای مداین و نگاهی طویل، تا دوردست همان ابری، که نخواهد بارید. من نمی دانم، نمی دانم این همه دیوار،از خواب آبی ارغوان چه می خواهند! سیدعلی صالحی احمدعلی ساعت 2:13 AM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|