قلعه تاناتوس |
Wednesday, June 23, 2004
● باز هم:
........................................................................................خدا را چه دیده ای ری را؟ شاید آنقدر باران بنفشه بارید که قلیلی شاعر از پی گل نی آمدند، رفتند دنبال چراغ و آینه شمعدانی، عسل، حلقه نقره و قرآن کریم... حیرت آور است ری را! حالا هرکه از روبرو می آید بی تعارف صدایش می کنم بفرما! امروز مسافر ما هم به خانه بر می گردد! این یعنی امید. ولی به چی؟ مسأله این است. احمدعلی ساعت 8:46 PM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|