قلعه تاناتوس



Friday, July 09, 2004

نه!
من هراسم نیست:
ز نگاه و ز سخن عاری
شب نهادانی از قعر قرون آمده اند ،
آری
که دل پر تپش نور اندیشان را
وصله چکمه خود می خواهند
و چو بر خاک در افکندندت، باور دارند
که سعادت با ایشان به زمین آمده است.

باشد! باشد!
من هراسم نیست
که سرانجام پر از نکبت هر تیره نهادی را
که جنایت را چون مذهب حق موعظه فرماید می دانم چیست
خوب می دانم چیست.

احمد شاملو



   
0 حرف
........................................................................................

Home