قلعه تاناتوس



Thursday, August 05, 2004

باز هم:

چرا از اینکه به رؤیای آن پرنده خاموش
خبر از باغات آینه آورده ام سرزنشم می کنید؟
خوب به فرض که در خواب این چراغ هم گریه ام گرفت
باید بروید تمام این دامنه را تا نمی دانم آن کجا
پر از سایه سار حرف و حدیث کنید؟
یعنی که من فرق میان دعای گریه و گیسو بران باران را نمی دانم؟

خسته ام، خسته، ری را!


*نه! حسته نیستم، عمراً.
*درجه حیوانیت من روز به روز داره میره بالا! تا دیر نشده برای آخرین بار احمدعلی آدم(!!) رو زیارت کنید...

*مشکل حکایتیست که تقریر می کنند...




   
0 حرف
........................................................................................

Home