قلعه تاناتوس |
Monday, July 25, 2005
● تعریف می کرد.
........................................................................................یک ذهن زیبا رو برای چندمین دفعه نگاه کرده بود. .گریه کرده بود. و برای جان نش ایمیل زده بود، و اون فرداش جواب داده بود...! احمدعلی ساعت 2:37 PM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|