قلعه تاناتوس



Thursday, October 06, 2005

بدیش اینه اینقدر تو این سالها روشهای مختلف و دردناک برای مردن رو تو ذهنم مرور کردم که دیگه روش جدیدی به ذهنم نمی رسه. یعنی تنوعی نیست.

خیلی وقتها اصلاً خود خیال مهم نیست، تنوع نداشتنش خسته ام می کنه.

یه کارهایی به مخم رسیده که عمراً هیچ بنی بشری در طول تاریخ فکرشو نکرده. مثلاً اخیراً این آقا یه سیم لاکی رو پیچید دور گردنم. بعد جریان برق انداخت توش. سیم کم کم داغ شد و آروم آروم شروع کرد به بریدن سرم. ذره ذره.

خدا وکیلی استعدادم خوب نیست؟ یه موقعی گفته بودم که میتونم بازجوی خوبی بشم!

میتونم ساعتها در مورد این روشها براتون صحبت کنم.



   
0 حرف
........................................................................................

Home