قلعه تاناتوس



Tuesday, October 11, 2005

افسوس بر آن گوش که صد نغمه این نای
بشنید و نشد آگه از اندیشه نایی

افسوس بر آن چشم که با پرتو صد شمع
در آینه ات دید و ندانست کجایی

بینی که دری از تو به روی تو گشایند
هر در که بر این خانه آیینه گشایی


*وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی.



   
0 حرف
........................................................................................

Home