قلعه تاناتوس |
Saturday, January 14, 2006
● دیشب مامان یه قضیه ای از دوسالگی من برام تعریف کرد که واقعاً تکونم داد.
........................................................................................اولین باری که گفتم "چه خدای بدی"! نکته قضیه اینه که درسته که این مشکلات خیلی خیلی برمی گرده به دوران کودکی، ولی آدم نباید دست رو دست بذاره و حس قربانی بودن بهش دست بده. خیلی خیلی مهمه که آدم در مورد سلامت روانیش Proactive عمل کنه.و واقعاً راه های زیادی برای عوض کردن هرچیزی هست. بخوای وابدی، میری به ناکجاآباد.باید بجنگی تا راحت باشی. مث مرد. احمدعلی ساعت 9:07 PM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|