قلعه تاناتوس |
Thursday, January 19, 2006
● بدبختی اینه که اینقدر این کلمه های مورد علاقه من تبدیل به Commodity شدن که دیگه حال نمی کنم به کار ببرمشون.
........................................................................................امشب ، شب بزرگی بود. چون با وجود تمام کثافت و نفرت طول روز، شب همزمان من و دوستک هر دو حالمون خوب بود و کلی با هم صحبت کردیم. این به قول اون مث عبور دو تا ستاره از جلو همه که هر یه میلیون سال پیش میاد. ولی از همه این حرفا گذشته، به نظر تو این همه خشم و نفرت، این همه سال کدوم گوری بودن؟ اصلاً میدونی پشه ها روزا کجا میرن؟ احمدعلی ساعت 2:06 AM نوشت 0 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|