قلعه تاناتوس



Monday, May 08, 2006

از بچگی، از خیلی بچگی، به هر جسم منعکس کننده نوری خیره می شدم. از آینه بگیر تا شیشه مغازه ها تا ظرف های فلزی...مامان بارها بهم تذکر می داد.

تازگی دلیلش رو حس می کنم. دیدن خودم مطمئنم می کنه که وجود دارم. که هستم. که خیال نیستم. که نمرده ام. ساده انگاریه اگه فقط ربطش بدم به افسانه نارسیس.

ترسم از نبودنه. از واقعی نبودن. لایه سطحی ترش میشه دیده نشدن، مثلاً توسط آدمهای مهم زندگیم.

تحلیلش باید کرد.



   
0 حرف
........................................................................................

Home