قلعه تاناتوس |
Sunday, December 02, 2007
● گاهی احساسات یه بچه هیفده ساله رو دارم. رقابت می کنم تو ذهنم، با یکی از شماها مثلاً، سر کوچکترین چیزها. هی میخوام شاخ بشکنم.
........................................................................................عصبانی میشم وقتی این احساسات بچگانه میان. مسخره اس. هنوز ترم اولی که اومده بودم شریف یادمه. روزگار سیاهی بود جدی. احمدعلی ساعت 9:11 AM نوشت 2 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
|