قلعه تاناتوس |
Thursday, September 27, 2007
● مقادیر معتنابهی لینک این کنار اضافه شد. معذرت میخوام از اونایی که اصلاً منو نمی شناسن و من به اسم کوچیک این کنار بهشون لینک دادم، یه دست تره این جوری.
به زودی اضافه خواهد شد. احمدعلی ساعت 10:05 AM نوشت 1 حرف
● والا زیاد شنیده بودم، ولی ندیده بودم که...
........................................................................................دم غروب زنگ درو زدن. دو تا جوون خیلی شیک و خوش تیپ. شروع کرد به ور ور که ما اومدیم پیام خدا رو به شما برسونیم و مسیح خیلی خوبه و اینا. منم که از خدا خواسته، دعوتشون کردم تو. با امیر نشستیم یه کم مخمونو زدن و از زیبایی رابطه شخیصشون با خدا و اهمیت این موجود در زندگی و اینا گفتن. برادرامون Mormon بودن. کلی هم صمیمی گرفتن خودشونو که ما و شما به یه خدا اعتقاد داریم و چقدر با هم برادریم و ... تهش یکیشون برگشت گفت حالا تو رابطه شخصیت با خدا چطوریه؟ منم که بعد از مدتی آدم با ایمان می دیدم، موتورمو روشن کردم که از روش رد شم که این امیر نذاشت. حالا یکشنبه دارم میرم کلیساشون. بهم پیشنهاد دادن که از گمراهی درم بیارن. احمدعلی ساعت 7:35 AM نوشت 1 حرف Tuesday, September 25, 2007
● حقیقتاً این Fox News یه چیزیه تهوع آور تر از صدا و سیمای خودمون.
........................................................................................اینو الان بعد از روز طلایی رییس جمهور محترم می فهمم. احمدعلی ساعت 9:59 AM نوشت 0 حرف Monday, September 24, 2007 ........................................................................................ Sunday, September 23, 2007
● خوب زور داره به خدا. تو دانشکده مدیریت شریف هرچی کتاب و case study می خواستیم سه سوت در ابعاد زیاد کپی می کردیم و حالشو می بردیم، اونوقت اینجا تا حالا من دویست و شصت و یک دلار پول کتاب دادم فقط برای سه تا درس. یه درس دیگه مونده، به اضافه اینکه برای مقاله ها و کیس ها هم باید خدا دلار پول بدیم.
........................................................................................این مجتبای خالی بند می گفت اینجا هم همه کتاب کپی می کنن، ما دلمون خوش بود! فقط کیس های درس Investement Analysis ما شده شصت دلار، و چون باید از یه سایت مشخص بخریمش، یه آدمی هست که کنترل می کنه که کی خریده و کی نخریده. شانس آوردم کتاب دست دومشو پیدا کردم، صد و بیست دلار! کی گفته کپی رایت چیز خوبیه؟ احمدعلی ساعت 10:52 PM نوشت 2 حرف Saturday, September 22, 2007
● کتابخونه این دانشگاه ما open shelf ه، و من اولین بار که رفتم توش شدیداً احساس میل به چریدن بهم دست داد. چند بار تا حالا رفتم وسط کتابای روان شناسیش و یه ساعت فقط نگاه کردم.
........................................................................................دیروز یه کتاب کوچیک پیدا کردم از هانس آیزنک (یه روانشناس خیلی خفن)، به اسم The Decline and Fall of Freudian Empire. این آدم معروفه به این که معتقده روانکاوی همش قصه اس و با دیدگاه پوزیتیویستی اصلاً علم نیست. حالا دارم می خونمش. خیلی خوبه. پ.ن: اصل اول (یا شایدم دوم، یا سوم) : هر وقت دیدی داری به یه چیزی ایمان میاری، زیرآبشو بزن. ایمان از سم بدتره، کور می کنه آدمو. ایمان به یه علم که دیگه فاجعه اس. پ.ن: به عموم علاقه مندان به روانکاوی و شناسی توصیه می کنم عادت کنن به انگلیسی کتاب بخونن. وضع ترجمه این کتابا تو ایران خیلی افتضاحه. احمدعلی ساعت 10:54 PM نوشت 2 حرف Friday, September 21, 2007
● دل و جانم به تو مشغول و نظر بر چپ و راست
........................................................................................تا نگویند رقیبان که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی احمدعلی ساعت 1:54 AM نوشت 1 حرف Monday, September 17, 2007 ........................................................................................ Thursday, September 13, 2007 ........................................................................................ Wednesday, September 12, 2007
● اینا تا حالا تو دانشکده مدیریتشون دانشجوی ایرانی نداشتن، ما هم که یه عده ایرانی آدم حسابی پولدار شدن اسپانسرمون. حالا تیکه جالب ماجرا اینجاست...
........................................................................................قراره باهامون مصاحبه کنن و عکس بگیرن و اینا... که براشون از ایران بگیم و از ماجراهای سفر و این چرندیات! حالا تو این کالیفرنیا تو سر سگ میزنی ایرانیه ها، ولی تو این دانشکده تا حالا ایرانی نبوده ظاهراً. جالبه کلاً. خیییییلی آدمو تحویل می گیرن. گاهی حس می کنم دارم بالا میارم از شدت خون گرمی و مهربونی آدمای دیویس. یه شهر کوچیک دانشجویی، خوش آب و رنگ، به قول دوستی "شهر عروسک ها". توصیه می کنم سفر کنید این ورا. بد نمیگذره بهتون. احمدعلی ساعت 1:00 AM نوشت 4 حرف Tuesday, September 11, 2007
● Mardake ablah! In maskhare bazia chie?
Shenevandegaane aziz, hich vaght passwordetoon ro be mojoodi mese doostak nadin! احمدعلی ساعت 11:56 PM نوشت 0 حرف
● فعلاً از این بیشتر نمی تونم اینجا کثافت کاری کنم. باشه برای بعداً.
Love you! Doostak احمدعلی ساعت 2:35 PM نوشت 2 حرف
● یک نکته اخلاقی بسیار مهم:
........................................................................................یوزر نیم و پس وردتون رو به آدمهای بیجنبه ندید. تبادل لینک می پذیریم. احمدعلی ساعت 12:58 PM نوشت 1 حرف Monday, September 10, 2007
● مسأله ای برای حل کردن، با حداقل ده پارامترمهم، بدون اینکه مقدار یا وزن هر کدوم رو بدونی.
........................................................................................صبر. احمدعلی ساعت 9:19 AM نوشت 3 حرف Friday, September 07, 2007
● خوب خودتو بذار جای من... یهو مواجه بشی با یه ملت مدرن که تصادفاً نوذ و شیش درصدشون به وجود خا اعتقاد دارن و هشتاد درصدشون فکر می کنن که رابطه حاصی با خدا دارن، و از اون روزایی هم باشه که حس می کنی رسالتت تو این دنیا زدن زیرآب ادیان آسمانیه،... چه می کنی؟
........................................................................................احمدعلی ساعت 12:01 PM نوشت 3 حرف Wednesday, September 05, 2007
● خوب می گفت عزیزی، که این جداییها، هرچند کوتاه، باعث میشه آدما قدر همو بیشتر بدونن.
........................................................................................نه فقط دوستان، که حتی آدمایی که از هم زیاد خوشمون نمیاد. ما رفتیم رفقا. فعلاً. احمدعلی ساعت 9:58 PM نوشت 4 حرف
|
وبلاگ هایی که می خونم
Archives |