قلعه تاناتوس



Monday, October 29, 2007

و ما تَدری نفسٌ ماذا تَکسِبُ غداً و ما تَدری نفسٌ بِایِّ ارضٍ تَموت...

کسی نمی داند که فردا چه به دست خواهد آورد، و کسی نمی داند که در کدام سرزمین خواهد مرد...



   
2 حرف
........................................................................................

Sunday, October 28, 2007

حماقت آدم حد و حساب نداره. هر چقدر که فکر کنی میتونه جلو بره.

زورش رو هم نباید دست کم گرفت.

عذاب فکر و خیال بعدش رو هم. پشیمونیش رو هم.

مرگ رو هم.



   
1 حرف
........................................................................................

Thursday, October 25, 2007

سرم به دنیی و عقبی فرو نمی آید
تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست
...



   
2 حرف
........................................................................................

Wednesday, October 24, 2007

ما وحشی هستیم. خشنیم، از نظر فکری. من، دوستک، امین و چند نفر دیگه.

دوست دارم.



   
2 حرف
........................................................................................

Sunday, October 21, 2007

وقتی محسن نامجو می‌خواند «حالا ببینا! نمی‌ذارن مثّ سگ کنار تو زندگی کنم» عده‌ای می‌پرسند «یعنی چی؟ این چه وضعی است؟ مثلا به این می‌گویند هنر؟ چرا مثل سگ؟ کرامت انسانی چه می‌شود؟» و عده‌ای دیگر می‌پرسند «کی نمی‌ذاره؟» در پاسخ به این گروه دوم، گروه اول را نشان بده.

از وبلاگ کوروش علیانی



   
2 حرف
کاش قلم نوشتن داشتم...



   
0 حرف
........................................................................................

Saturday, October 20, 2007

حامد قدوسی یه پست نوشته در مورد مهارت های کاری. چیزی که من بهش میگم "مهارت کار جمع کنی" و مـتأسفانه خیلی کمیابه. تو آدمایی که من میشناسم از برقی ها که اصلاً همچین انتظاری ندارم، ولی MBA ای ها هم توش خوب نیستن (این جمله implicitly میگه که من خیلی این کاره ام!)

توصیه می کنم.



   
1 حرف
........................................................................................

Friday, October 19, 2007

...
روی شنها هم
نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است که صبح
به سر تپه معراج شقایق رفتند
پشت هیچستان، چتر خواهش باز است
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود
...



   
1 حرف
........................................................................................

Wednesday, October 17, 2007

خِرد، wisdom، مهمه.

حالیته؟

مفت دست کسی نمیدنش. باید پوست کرگدن داشته باشی.

حالیته؟



   
4 حرف
خوب بله...تو ایران زبانمون خوب بود و خدایی می کردیم... ولی کسی بهمون یاد نداده بود که زبون این جوجه های undergrad آمریکایی چه جوریه که! چند بار جلو این دخترای فسقلی ضایع شده باشم خوبه؟ (این شهر آسانسور هم نداره علی جان!)

تازه کسی هم بهمون یاد نداده بود زبون حقوق دان هاشون چطوریه. دیروز سر کلاس Corporate Governance (که هنوز هم نفهمیدم دقیقاً یعنی چی!)، یه وکیل خیلی خفن به عنوان مهمان اومده بود و حرف می زد، جاتون خالی... همش داشتم به نرخ نایکوئیست نمونه برداری از کلمات طرف فکر می کردم!



   
0 حرف
........................................................................................

Tuesday, October 16, 2007

دیدار مقام معظم با پوتین (اینجا):
ايشان با اشاره به ميهمان نوازي ملت ايران افزودند: تصوير ملت روسيه در ذهن ملت ايران تصوير روشن و خوبي است.


فقط خواستم بگم که من کاملاً تأیید می کنم، تصویر ملت روسیه در ذهن من تصویر کاملاً روشن و خوبیست!



   
0 حرف
........................................................................................

Sunday, October 14, 2007





   
1 حرف
حیف باشد دل دانا که مشوّش باشد



   
1 حرف
ری را

گفتگوی میان راه بهتر از تماشای باران است

ری را

باد بوی نام های کسان من می دهد
یادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری؟



   
0 حرف
........................................................................................

Saturday, October 13, 2007

این دانشکده یه بخش Career Services داره که کارش اینه که برای دانشجوهاش کار درست و حسابی پیدا کنه.

منم از بین اون همه شرکت، تا حالا فقط رزومه ام رو به IBM و Intel و Amazon.com دادم!

امروز چند ساعتی تو یه مجموعه Intel بودم. دنیایی بود. دیروز هم یه جایی از نیروی دریایی ارتش اومده بودن که نیرو بگیرن، می خواستم برم برای بخش انرژی هسته ای تقاضای کار بدم!



   
1 حرف
........................................................................................

Thursday, October 11, 2007

حیف، که با نامردی مسؤولیت مردن رو انداختم گردن یه دوست عزیز... و گرنه الان می چسبید.

حسش دیگه نیست ولی. عوضش اون دوست عزیز داره له میشه.

دفعه قبلش هم که انداخته بودمش گردن دوستک و دهنش صاف شد.

خود شیفتگی رو می بینی؟



   
2 حرف
و هر دانه برفی
به اشکی نریخته می ماند
...



   
0 حرف
یه درسی داریم، به اسم Power and Influence in Management.موضوعش شناخت سازمان ها از نظر ساختار قدرت و ساختار سیاسیشونه.

دیروز موضوع بحث این بود که کی طرف های مختلف قدرت توی سازمان درگیر رفتار سیاسی میشن. استاد داشت یه مدل علت و معلولی جالب رو برای افزایش رفتار سیاسی توضیح می داد، مثل کمبود منابع ، تناقض اهداف و این چیزا...ولی یه گوشه کوچیکش یه کلمه خیلی مهم و اساسی نوشته بود. شاید یه جور توصیه.

Lack of common enemy.

آشنا نیست؟



   
0 حرف
........................................................................................

Tuesday, October 09, 2007

یه وقتایی تو زندگیم یه کارایی کردم که همه قبلش و بعدش بهم می گفتن اشتباهه. خیلیا شدیداً سرزنشم کردن(منظورم خیس کردن شلوارم نیس!).

ولی پشیمون نیستم. اقتضای زمان رو نباید فراموش کرد.

البته یه کارایی هم کرده ام که خیلی به خاطرشون پشیمونم، بعضاً هزار سال پیش.



   
1 حرف

Oh baby baby it's a wild world...



   
0 حرف
........................................................................................

Sunday, October 07, 2007

باور بکنی یا نکنی، الان وقتی شبا خواب می بینم، توی خواب شروع می کنم به تحلیلش. یعنی خودمو میذارم جای یه ناظر خارجی که تازه تفسیر رؤیای فروید رو خونده و شروع می کنم به تداعی آزاد (تو خواب) و ...

ملغمه ای شده ذهنم. هنوز هم کلی دنبای ناشناخته داره برام که وقتایی که حسّش هست غرق میشم توش و حال و حول.



   
0 حرف
احمدي‌نژاد با بيان اين‌كه دموكراسي ليبرال و انديشه‌ي ليبرال به پايان خود رسيده و ديگر زايندگي ندارد، گفت: اين نظام براي بشر حرف جديدي ندارد.
خودتون بخونید و استفاده کنید.

به کسی که فکر می کنه از نظام اندیشه اسلامی میشه برنامه برای هدایت جهان استخراج کرد چی میگن؟



   
0 حرف
........................................................................................

Thursday, October 04, 2007

رفته بودم سر یه کلاس بچه کوچولوهای سال اول دوم لیسانس. اسم کلاس هست Science vs Faith. یه استادی دارن که شیمی دانه و معتقده که علم و ایمان در راستای همن (حالا نمی دونم کدوم یکی در راستای اون یکیه). جلسه اول بود، منم که این جا کاملاً بچه پررو ام، کلی سر کلاس کل کل کردم با استاد گرامی. خوش گذشت. آدم حسابی بود.

ولی کاملاً حس می کردم که وصله ناجورم تو سیستم.مثلاً استاده پرسید به نظر شما ایمان کلاً بر چه مبنایی شکل گرفته؟ بچه هام شروع کردن از تجربیات معنوی شخصی حرف زدن و اینا... منم آخرش نه گذاشتم نه برداشتم گفتم همش بر اساس آرزوهای آدمه، بعدم شروع کردم قصه گفتن در مورد روانکاوی...

دیگه نمیرم. گروه خونیمون فرق می کنه.



   
2 حرف
........................................................................................

Wednesday, October 03, 2007

دوستان گویند سعدی دل چرا داری به عشق؟
تا میان خلق کم کردی وقار خویش را

ما صلاح خویشتن در بی نوایی دیده ایم
هر کسی گو مصلحت بینند کار خویش را

...



   
1 حرف
........................................................................................

Monday, October 01, 2007


God's your prankster, my boy. Think of it. He gives man instincts. He gives you this extraordinary gift and then, I swear to you -- for his own amusement -- his own private, cosmic gag reel -- he sets the rules in opposition. It's the goof of all time. Look but don't touch. Touch but don't taste. Taste but don't swallow. And while you're jumping from one foot to the other he's laughing his sick fucking ass off! He's a tight-ass. He's a sadist. He's an absentee landlord!
(incredulous)
Worship that? Never!

Devil's Advocate - Final Monologue by Al Pacino





   
0 حرف
همیشه گفتم، خیلی فرق هست بین آدمی که درس روش تحقیق نگذرونده، و همون آدم وقتی یه درس خوب و حرفه ای روش تحقیق گذرونده.

استیل حرف زدن آدم هم عوض میشه حتی، شدیداً. توصیه می کنم.



   
0 حرف
حاشا که من به موسم گل ترک مِی کنم...



   
0 حرف
........................................................................................

Home